دستاورد فيلسوفان ايراني: افتخار به کوروش بت پرست
ابراهيمي ديناني يکي از بزرگترين فيلسوفان ايراني است که افتخار شاگردي علامه طباطبايي و هم حجره و هم مباحثه بودن با رهبر انقلاب را به همراه دارد. وي کسي است که به همراه علامه طباطبايي از قم به تهران مي آمد و با هانري کوربن جلسات منظم داشت.
وي که داراي يک برنامه منظم و تقريبا دائمي در شبکه چهار به نام «معرفت» است، اخيرا از منشور کوروش تعريف کرده است و آن را افتخار ايران دانسته است. اين در حالي است که طبق ترجمه منشور کوروش، کوروش يک بت پرست است و موحد و يکتاپرست نيست!
در بخشي از منشور کوروش آمده است:
فرمان دادم تمام نيايشگاه هايي را که بسته شده بود، بگشايند. همه خدايان اين نيايشگاه ها را به جاهاي خود بازگرداندم . همه مردماني را که پراکنده و آواره شدهبودند، به جايگاههاي خود برگرداندم و خانه هاي ويران آنان را آباد کردم .
همچنين پيکره خدايان سومر و اکد را که « نبونيد » ، بدون هراس از خدايبزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودي مردوک «خداي بزرگ» و به شادي و خرميبه نيايشگاه هاي خودشان بازگرداندم. باشد که دل ها شاد گردد . (بند 32 به بعد)
نکته ديگر اينکه، کوروش و ساير هخامنشيان ازدواج محارم داشتند و با خواهر و خاله و . خود ازدواج مي کردند
آيا چنين فردي که بت پرست است و ازدواج محارم دارد، قابل افتخار است که دکتر ابراهيمي ديناني به او افتخار مي کند؟
اگر آقاي دکتر ابراهيمي ديناني منشور کوروش را نخوانده، چطور به کوروش بت پرست و منشور بت پرستي او افتخار مي کند؟
آيا فلسفه باعث هدايت افراد مي شود يا انحراف آنها؟
فلسفه؛ درخت ممنوعه
وقتي از ظاهر زيبا و فريبنده فلسفه مي گذريم و به دستاورد فلسفه يعني فيلسوفان مي نگريم، اوج فساد و ابتذال و انحراف اين افراد بدکردار باعث شگفتي مي شود. چگونه ممکن است به زعم عده اي، فلسفه عامل شناخت حقايق هستي باشد و رهروانش را چنين گمراه و نابود سازد؟
از آنجا که فلسفه به دنبال شناختن هستي است و از چيستي سخن مي گويد، خدا را کنار گذاشته و سخني از کيستي به ميان نمي آورد. علمي که از درک حضور خداوند غافل شود و طرفدارانش را از خداوند دور کند، در واقع جهلي مرکب است که باعث تخريب فرد و جامعه مي شود. در واقع، درخت ممنوعه اي که خداوند آدم و حوا را از آن نهي مي کرد، به نوعي همين درخت فلسفه است و غفلت از خداوند و فراموشي او را به همراه دارد.
طبق نوشته کاپلستون در کتاب تاريخ فلسفه، سقراط به عنوان يکي از فيلسوفان بزرگ يوناني کسي است که اهل شراب بوده و از طرف شيطان (دمون) به او الهام مي شده است!
کتاب تاريخ فلسفه، نوشته فردريک کاپلستون
کتاب تاريخ فلسفه نوشته فردريک کاپلستون (وحي شيطان به سقراط)
کتاب فيلسوفان بدکردار (Philosophers Behaving Badly) نوشته نايجل راجرز (Nigel Rodgers) و مل تامپسون (Mel Thompson) يکي از کتاب هاي ساختار شکن و بسيار مهم در تاريخ علوم انساني جهان است.در اين کتاب زندگي برخي از فلسفه دان ها يا به اصطلاح فيلسوفان غربي مطرح شده است. مطالعه زندگي فيلسوفان بزرگ انسان را به حيرت وامي دارد.
کتاب فيلسوفان بدکردار
سيمون دوبوار نوشته شده که او هرگز با سارتر ازدواج نکرد و به عنوان يک فيلسوف اخلاق تن به ازدواج نداد. علاوه بر اين، دوبوار همجنس باز بود و به طور خاص به دختران جوان دانشجو علاقه مند بود. وي هر از گاهي دوست هاي دخترش را به ژان پل سارتر پيشنهاد مي کرد. يکي از تفريحات سارتر و دوبوار اين بود که با هم در مورد تجربيات ي بسيار متنوع خود با ديگر ن صحبت کنند. دوبوار در ميان کساني که او را از نزديک مي شناختند به عنوان زني خودمدار، خودخواه و بسيار سوء استفاده گر شناخته مي شد.
زندگي شگفت آور و کمتر گفته شده ميشل فوکو و مخصوصا سال هاي آخرين آن بسيار آموزنده و تکان دهنده است. فوکو که همجنس باز بود علاقه زيادي به خانه هاي حمامي آمريکايي داشت و وقتي درگذشت، ده ها نفر را آگاهانه به بيماري ايدز مبتلا کرده بود.
چرا سايکولوژي روان شناسي نيست؟
سايکولوژي .
- به دنبال شناخت ذهن و رفتار است نه روان و مي توان آن را رفتارشناسي دانست
- مبناي مادي و حسي و تجربي دارد و از مباني ارزشي و اعتقادي غفلت مي کند
- به دليل ماهيت رفتارشناسانه، آنچه را که هست بررسي و مطالعه مي کند، نه آنچه را که بايد باشد
- علم بدون جهت و خنثي است (علم توصيفي) و غايت ارزشي (علم دستوري) ندارد
- حيطه آن محدود به دنيا است و زندگي را در چهارچوب آن تعريف مي کند و به زندگي در آخرت بي توجه است
- در تعريف روان، قائل به توحيد نيست، در حالي که روان مبتني بر توحيد و يکپارچگي شکل مي گيرد
- منابع آن تجربه و آزمايش است و به وحي و نقل و عقل بي توجه است
در واقع سايکولوژي در عمل رفتارشناسي مبتني بر حس و تجربه است و تنها به دنبال شناخت وضعيت فعلي انسان است و به دنبال رشد و کمال حقيقي او نيست، چرا که انسان شناسي درستي ندارد و رابطه با خدا را ناديده مي گيرد
شعر کودکانه: بافکر و عاقل هستم
بافکر و عاقل هستم
بافکر و عاقل هستم تو تصميم سازي بيستم
من تاريخ و ميخونم قصه هاشو مي دونم
آينده رو مي بينم براش نقشه مي چينم
براي هر نيازم تصميم خوب مي سازم
تصميم خوب و کامل از چيزي نيستم غافل
شاد و واقع بين هستم مثل بقيه نيستم
باهوش و تيزبينم من در خدمت دينم من
دنبال قسط و عدلم با ظلم و جور ميجنگم
من ياور حـق هستم دشـمن باطل هستم
من دوست دارم خدارو مي شناسم آيتا رو
آيت همون نشاني است پر از راز نهاني است
هر آيه حکمت داره راه به هدايت داره
هر نعمتي آيته فهميدنش راحته
شکر مي کنم خدا رو که داده نعمتا رو
شعرم به پايان آمد صلوات بر محمد (ص)
شعر ايمان به چي
ايمان به چي؟
ما مومـن و مســلمونيم احـکام ديــن رو ميدونيم
تو زندگي هــدف داريم به هفت تا چيز ايمان داريم
اولي ايمان به خداسـت خونهي خدا تو قلـب ماست
خالــق و رب عالميـن مالــک روز آخــرين
دومي ايـمـان به کـتاب به هــر سوال داده جـواب
کتـاب مـا که قــرآنه لطف خــــداي رحمانه
ســوم ايمـان به انبــياء پيــام آوردن از خـــدا
آدم و نوح و ابراهيم (ع) عيسا و موساي کليـم (ع)
پيـامبـــر آخـريمـون که هست عزيز و مهربون
اسم قشنگش مصطفاست (ع) بنده ي محبوب خداست
ايمــان به آيـات خـدا هست چهارمين ايمان مـا
خورشيد و ماه و کهکشون سـتـارههاي آسـمــون
چند آيه از سوي خـــدان براي مردم راهنـــمان
ايـمــان پنجـم مـاهـا ايـمـانِ به فرشــتـههـا
جبــرائيـل و ميکائـيـل اسـرافـيـل و عـزرائيـل
بهتــرين فرشتـــههان محــبوب درگاه خــدان
فرشتـــهها که نـــورن خــــداپرست و خــوبن
ششم ايمــان به آخــرت به زنـــدگي در قيــامت
ايـمـانِ به روز حســاب به روز بازخواست و جواب
غيب هفتمين ايمان ماست ايمان به ناديده هاست
خــدا فرشته آخرت غــيبن و شرط ســـعادت
هرکي خدا رو دوست داره به اين هــفـتا ايمـان داره
شـــعرم به پـايـان آمد صــلوات بر محمـد (ص)
فيلسوفان ايراني؛ از فيلسوف مرگ اسلام تا فيلسوف بي حالي
دکتر سيدجواد طباطبايي فيلسوفي است که معتقد است اسلام مرده است. وي را مي توان فيلسوف مرگ اسلام دانست!
دکتر طباطبايي: اسلام مرده است (نظريه مرگ اسلام)
وي به دنبال ايرانشهري گري و ملي گري و مقابله با اسلام است!
سيدجواد طباطبايي و ايرانشهري گري (ملي گرايي جايگزين اسلام گرايي)
دکتر طباطبايي در سال 95 جايزه ويژه جشنواره فارابي را از دست رئيس جمهور دريافت کرده است!
سيدجواد طباطبايي و دريافت جايزه فارابي
دکتر سيدجواد طباطبايي به تدريس گزاره هاي مبتذل و منحط ماکياولي (صاحب کتاب شهريار که معتقد است هدف وسيله را توجيه مي کند) مشغول است!
از دکتر حداد عادل که سال ها نماينده مجلس و رئيس مجلس و رئيس فرهنگستان زبان فارسي و . بوده است، تحول و تغيير مثبتي مشاهده نشده است.
داماد وي در آمريکا تحصيل کرده و دکترا گرفته است و بر ملت ايران منت گذاشته و آمده تا به کشور و مردمش خدمت کند!
با اين شرايط آيا مي توان وي را فيلسوف بي حالي ناميد؟
دکتر حداد عادل و داماد تحصيل کرده آمريکا
دکتر سيدحسين نصر که سال ها در خدمت فرح پهلوي بوده، در آمريکا زندگي مي کند و پسرش رسما در حال کمک به دشمنان ايران است و در جرگه دشمنان و ضدانقلاب قرار دارد. نصر را مي توان فيلسوف درباري دانست!
دکتر سيدحسين نصر
دکتر عبدالکريم سروش (حسين حاج فرج دباغ) که در ابتداي انقلاب مسئول اسلامي کردن دانشگاه هاي کشور بود! هم اکنون در آمريکا اسلام شناسي تدريس مي کند! و منکر وحياني بودن قرآن است و آن را توهم و خواب پيامبر (ص) مي داند! مي توان سروش را فيلسوف منکر قرآن ناميد.
دکتر سروش و نفي وحيانيت قرآن
دکتر سروش فرهنگ شهادت را خشونت آفرين مي داند و آن را نفي مي کند!
دکتر عبدالکريم سروش و نفي شهادت
دکتر بيژن عبدالکريمي خداشناسي را يک نظام نيهليستي و پوچ مي داند! به نظر مي رسد تعبير فيلسوف خداستيز برازنده او باشد!
دکتر عبدالکريمي و پوچ دانستن خداشناسي (تئولوژي نيهيليستي)
دکتر عبدالکريمي که عنوان استادي دانشگاه را به دنبال خود مي کشد، کتاب پايان تئولوژي (خداشناسي) را نوشته است! و تراوشات فکري خود را مبتني بر علوم انساني غربي به جوانان کشور آموزش مي دهد و حقوق استادي دريافت مي کند!
کتاب پايان تئولوژي (خداشناسي) نوشته دکتر بيژن عبدالکريمي
علوم انساني غربي نگاهي مادي و غيرالهي و غيرتوحيدي به انسان دارد و ارزشي براي روح و فطرت قائل نيست. ثمره چنين علمي، انسان هاي خودباخته اي هستند که هويت خود را در مدرک و مقام و ثروت و شهرت و . دنبال مي کنند. شيفته علوم منحط غرب شدن انسانيت انسان را مسخ کرده و سبب نابودي فرد و جامعه مي شود.
شعر زيبايي علامه اقبال لاهوري در اين مورد قابل تأمل است:
آدميت زار ناليد از فرنگ زندگي هنگامه برچيد از فرنگ
آيا دکتراي منحطي که سوغات غرب است و نتوانسته خود غرب را نجات دهد، ارزش تلقي مي شود؟
فيلسوفان ايراني: علي لاريجاني و دنياگرايي
دکتر علي لاريجاني که سال ها رئيس مجلس بوده و وظيفه قانون گذاري در يک کشور اسلامي را بر عهده دارد، در پاسخ به مطالبه رهبر انقلاب در مورد زدودن علوم انساني غربي و درخواست بزرگاني چون علامه جوادي آملي و آيت الله حائري شيرازي که خواهان زدودن ربا از جامعه بودند، چه کرد؟
رهبر انقلاب: علوم انساني غربي مادي، غيرالهي و غيرتوحيدي است
آيا خواسته بزرگترين مفسر جهان براي زدودن ربا از جامعه و توقف جنگ با خدا غيرمنطقي و زياده خواهانه بود؟
آيت الله جوادي آملي و ربوي شدن زندگي 80 درصد مردم در ديدار دکتر لاريجاني
آيا تلاش انسان بزرگي مانند آيت الله حائري شيرازي که عمر خود را صرف اسلامي نمودن علوم انساني و زدودن ربا نمود، براي آقاي دکتر لاريجاني بي ارزش است که به خواسته اين مرد بزرگ در هنگام ترک دنيا و تسليم کردن جان به جان آفرين از او درخواست اصلاح بانک را داشت، به او خنديد و او را مورد تمسخر قرار داد؟
آيت الله حائري شيرازي و درخواست اصلاح بانک ها و ربازدايي
آيت الله حائري شيرازي و درخواست اصلاح بانک ها و ربازدايي
آيا مي توان گفت چنين فردي يک فيلسوف دنياگرا است و براي منافع دنيوي خود حاضر است از همه ارزش ها و حقايق بگذرد و جامعه را فداي اميال خود نمايد؟ آيا گرفتن يک مدرک کذايي به نام دکترا به انسان چنين جايگاهي مي دهد که از همه دوستان و بزرگان و ارزش ها و . عبور کند؟
تا کي بايد گرفتار مدرک پرستي و اسم و رسم و شهرت پرستي و سلبريتي بازي باشيم و بتي به نام دکترا را بپرستيم و از کارايي آن سوالي نپرسيم؟
اگه تحصيل کرده هاي غرب و شرق، نفوذي هستند، علوم انساني غربي هم که منحط و مبتذل و پوسيده است و ضدارزش هاي انساني و الهي موضع گيري مي کند، بايد مطرود و محکوم شودٍ!
فيلسوفان ايراني: احمد احمدي، مانع اسلامي کردن علوم
دکتر احمد احمدي که سال ها رئيس سازمان سمت (سازمان منتشر کننده علوم انساني) بود، در پاسخ به اسلامي کردن علوم گفت: نمي دانم منظور از اسلامي کردن علوم چيست!
دکتر احمد احمدي؛ فيلسوف بي اطلاع از اسلامي کردن علوم!
آيا کسي که چنين مسئوليت مهمي بر عهده دارد و موظف است بر کتب علوم انساني نظارت داشته باشد و علوم انساني اسلامي را در اختيار جامعه قرار دهد، مي تواند بي اطلاع از اسلامي کردن علوم باشد؟ در اينصورت، چرا از اين جايگاه خطير کناره گيري نکرد و مسئوليت را به اهل آن واگذار نکرد؟ آيا مسئولي اسلامي نشدن علوم امثال چنين حجت الاسلام دکترهايي نيستند که نه معني دکتر را مي دانند و بهره اي از آن دارند و نه حجت اسلام هستند و حجت مسلماني؟
آيا چنين افرادي که در جايگاه نادرستي ايستاده اند و به وظيفه خود عمل نمي کنند، عامل بسته شدن دست امام جامعه و مخدوش کننده رشد جامعه اسلامي نيستند؟
آيا مي توان چنين فردي را فيلسوف ندانم کاري دانست؟
آيا توسل به علوم انساني غربي که مايه ي انحطاط و نابودي بشريت شده و نتيجه اي جز و ربا و همجنس بازي و . نداشته، براي انسان هاي عاقل جايز است؟ آيا وقت آن نرسيده از اين لجن زار متعفن دست بکشيم و اين مدرک گرايي جاهلي را کنار بگذاريم و عاقلانه زندگي کنيم؟
دکتر احمد احمدي؛ عامل بسته شدن دست امام مسلمين
حاصل اين دکتر شدن ها و استادبازي ها و کتاب و سخنراني و همايش و . چه بوده است؟ آيا بلاي مدرک گرايي، حيثيتي براي جامعه باقي گذاشته است؟ اگر نتيجه دکترا گرفتن جهالت و بي خبري و انحراف و . باشد، بهتر نيست از شر چنين افيون خطرناکي خلاص شد؟
فيلسوفان ايراني: انکار علم ديني
يکي از به اصطلاح فيلسوفان ايراني که حدود 20 سال رئيس فرهنگستان علوم يک کشور اسلامي بوده است و مسئوليت اصلي توليد علم ديني را بر عهده داشته است، رضا داوري اردکاني است. وي توليد علم ديني را تمناي محال مي داند و کاملا منکر اين امر ضروري است!
آيا مي توان چنين فردي را فيلسوف ناتواني دانست و او را پدر فلسفه ناتواني ايران تلقي کرد؟
داوري اردکاني، منکر علم ديني
در مورد کسي که منکر توليد علم ديني است و آن را تمنا و خواسته محالي مي داند، اين سوال مطرح است که چرا به مدت 20 سال رئيس مرکزي بوده که وظيفه توليد علم ديني را بر عهده دارد؟ اگر منکر علم ديني است چرا استعفا نمي دهد و کماکان به دنبال کسب درآمد نامشروع است؟ آيا لقمه حرام باعث نابودي انسان نمي شود؟
داوري اردکاني، فيلسوف منکر علم ديني
آيا دکتر شدن باعث خوش نامي و افتخار و هدايت افراد شده است؟ آيا زمان آن نرسيده که از اين جاهليت مدرن دست برداريم و زندگي واقعي را در پيش بگريم و از اعتباريات بي فايده و مخرب و بي ارزش دست برداريم؟ چرا نسل هاي آينده بايد چنين سرنوشت شومي را تجربه کنند؟
تا کي بايد از طناب پوسيده علوم انساني غربي که هر لحظه ممکن است غرب را به قهقرا ببرد، براي خود بت بسازيم و مثل کبک سر به زير برف کنيم و به داشتن لقب زشتي چون دکتر افتخار کنيم؟
فيلسوفان ايراني: افتخار به کوروش بت پرست
ابراهيمي ديناني يکي از بزرگترين فيلسوفان ايراني است که افتخار شاگردي علامه طباطبايي و هم حجره و هم مباحثه بودن با رهبر انقلاب را به همراه دارد. وي کسي است که به همراه علامه طباطبايي از قم به تهران مي آمد و با هانري کوربن جلسات منظم داشت.
وي که داراي يک برنامه منظم و تقريبا دائمي در شبکه چهار به نام «معرفت» است، اخيرا از منشور کوروش تعريف کرده است و آن را افتخار ايران دانسته است. اين در حالي است که طبق ترجمه منشور کوروش، کوروش يک بت پرست است و موحد و يکتاپرست نيست!
در بخشي از منشور کوروش آمده است:
فرمان دادم تمام نيايشگاه هايي را که بسته شده بود، بگشايند. همه خدايان اين نيايشگاه ها را به جاهاي خود بازگرداندم . همه مردماني را که پراکنده و آواره شدهبودند، به جايگاههاي خود برگرداندم و خانه هاي ويران آنان را آباد کردم .
همچنين پيکره خدايان سومر و اکد را که « نبونيد » ، بدون هراس از خدايبزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودي مردوک «خداي بزرگ» و به شادي و خرميبه نيايشگاه هاي خودشان بازگرداندم. باشد که دل ها شاد گردد . (بند 32 به بعد)
منشور بت پرستي کوروش
کوروش بت پرست (مشرک)
نکته ديگر اينکه، کوروش و ساير هخامنشيان ازدواج محارم داشتند و با خواهر و خاله و . خود ازدواج مي کردند
آيا چنين فردي که بت پرست است و ازدواج محارم دارد، قابل افتخار است که دکتر ابراهيمي ديناني به او افتخار مي کند؟
اگر آقاي دکتر ابراهيمي ديناني منشور کوروش را نخوانده، چطور به کوروش بت پرست و منشور بت پرستي او افتخار مي کند؟
آيا مي توان چنين فردي را فيلسوف جوگير دانست؟
آيا فلسفه باعث هدايت افراد مي شود؟
آيا بهتر نيست به نسل جديد بگوييم درس و مشقي که از غرب برايشان به ارمغان آورده ايم، حاصلي جز اتلاف عمر و جهالت و خودخواهي و تکبر نداشته و باعث انحراف ما شده است؟ آيا نبايد جوانان را از سرطان مدرک گرايي و گرفتن ليسانس و فوق ليسانس و دکتراي گذايي آگاه کرد تا عمر خود را در راه چنين پديده مخرب و شومي به باد ندهند؟
آيا وقت آن نرسيده که علوم انساني غربي را که در واقع علوم حيواني است و براي خود غرب هم جز نکبت و فروپاشي چيزي به همراه نداشته، کنار بگذاريم و رشته هاي کذايي آن را در دانشگاه تعطيل کنيم؟
درباره این سایت